شعر مناجات امام حسين (ع)
با من
به گوش تیر گفتا تیغ، بی سر کردنش با من
اگر چشمی به سوگش خشک شد ، تَر کردنش با من
تو کارت را بکن با شعیه ها من هم حواسم هست
حسین اکبر اگر آورد، اصغر کردنش با من
جواب تیغ را تیر اینچنین از روی زه پَر داد
اگر اصغر بیارد ذبحِ اکبر کردنش با من
اگر که لاله ی عباسی خود را حسین آورد
تو دستش را بزن ای تیغ،پر پر کردنش با من
رها شد نیزه ای و گفت مسئولیت این سر
از اینجا تا شبِ تقدیمِ دختر کردنش با من
صدای نیزه را خاری شنید و گفت بعد از ظهر؛
ز خیمه هر که آمد سَدِّ مَعبَر کردنش با من
یقیناً شیشه ی پای رقیه بی تَرَک مانده
مغیلان را خَبر کردم مشجّر کردنش با من
همین طور اسبی از آن دور با نُه اسب دیگر گفت
شبیه قاسمش ، چندیدن برابر کردنش با من
مهدی رحیمی زمستان