شعر شهادت حضرت زهرا (س)

به اِذنِ الله

به اِذنِ الله امشب التجا بردم به درگاهی
که عزرائیل را راند از درش آن هم به اکراهی

بهشت آیینه‌ای از خانه‌ی صدیقه‌ی کبراست
نباشد پیش بامش آسمان جز سقف کوتاهی

صراط المستقیم اینجاست، جبرائیل هم باشی
اگر راهی نداری بر در این خانه گمراهی

ندارد احتشام فضه‌اش را شاه بانویی
ندارد اعتبار سائل او را شهنشاهی

نمی‌خواهد دلی را بشکند از خیل مشتاقان
از این رو با ملائک هم تکلم می‌کند گاهی

گناهان پرده ای انداخت روی فطرتم اما
برایم نکته‌ای گفت از حدیثی پیر آگاهی

بگو بیچاره “یا فاطر به حق فاطمه العفو”
که تو با این چراغ آخر بیابی سوی او راهی

که هستی؟ ای که از نور توسل بر تو یا زهرا
عزیز مصریان شد یوسف افتاده در چاهی

به دنیا آمده مولا اگر در صحن بیت الله
تو هم در صحنه‌ی محشر سوار ناقه اللهی

جهان از چادر خاکی تو چیزی نمی‌فهمد
چه درکی دارد از کوهی نگاه بسته‌ی کاهی

مسیر آفرینش گم شد و تاریک شد دنیا
همین که بست راهت را میان کوچه گمراهی

تقاصی سخت خواهد داشت، خون مانده بر دیوار
یقین دارم که روزی می‌رسد از راه، خونخواهی

سید میلاد حسنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا