شعر شهادت حضرت زهرا (س)

بیا زهرا(س)

پاشو دارن همه ی فرشته ها
میخونن نمازشونو رو به تو
حسنینت ، زینبینت ، میمیرن
ببینن اگه یه روز غروبتو
کنج این قفس نفس بریدنت
در آورده گریه ی کبوترو
سر من بود که کتک خوردی بیا
جون حیدر دیگه پشت در نرو

اینجوری نفس نفس نزن ببین
دیگه دنیا واسه حیدر قفسه
یه شبم کنیز فضه شدنش
آرزوی مریم مقدّسه

آسمون ابری خونه ی من
باشه از علی بیا و رو بگیر
حالا که اشکای من برات شفاس
بیا با اشک چشام وضو بگیر

غیر پوست و استخون و چند تا زخم
چیز دیگه ای نمونده که ازت
ماه در حال خسوفی که برات
کار من نماز آیاته فقط

این شبا قنوت نیمه جانه تو
زخمیه گوشه ی جانماز تو
منو میکُشه کنار بسترت
غمِ تو چشای نیمه بازتو

چادر تو سایه ی ملائکس
باید از بزرگیت آسمون بگه
اگه با اسم بابات آروم میشی
میذاری بگم بلال اذون بگه؟؟

فاطمه شکستنت جلو چشام
حالا خرده شیشه هات رو دسته
اگه افتادی به حال احتضار
همه تقصیر دو دست بستمه

میدونم چشات کبوده فاطمه
ولی آروم دلم نگاهته
پر خون سینته دخترعمو
سینه ی دری که قتلگاهته

تَرَکای سینه ی شکستته
این شبا روضه ی روز آخری
آره فکر کربلایی با رباب
پُرِ اشکه با تو حسِّ مادری

این که مونده روی دست مادرش
پر و بال زخمیه کبوتره
سر بچشو ببین رو نیزه ها
حرمله خدا ازت نمیگذره

علی رضوانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا