شعر شهادت حضرت زهرا (س)

تنهاترین مظلوم

تنهاترین مظلوم تاریخم کنارم باش
تنها طرفدارم تو بودی آخر افتادی
این‌روزها مجروح جنگ غربتم برخیز
آه ای طبیب من چرا در بستر افتادی

قدری کنارم باش ای رنجیده از دنیا
کی من به دوری تو عادت می‌کنم زهرا
از بی‌ملاقاتی مشو غمگین خودم هر روز
جای همه از تو عیادت می‌کنم زهرا

تو شاه‌بانوی بهشتی پس بگو از من
کی قصری از فیروزه و یاقوت می‌خواهی
از من نکردی خواهشی نُه سال زهرا جان
حالا که چیزی خواستی تابوت می‌خواهی؟

حس میکنم آرام جانم رفتنی هستی
دست تو را در دست خود هر بار می‌گیرم
دیروز اگر تو می‌گرفتی دست بر دیوار
حالا منم که دست بر دیوار می‌گیرم

سید میلاد حسنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا