شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

تو نیستی کنارم

تو نيستي كنارم

شب و روز غُصّه دارم که تو نیستی کنارم
تو که نیستی کنارم شب و روز غُصّه دارم

ز شـب بلند هجـران ، گِـله ای ندارم ای جان
که به عشقِ روزِ وَصلَت شب و روز می شُمارم

“من اگـرچه در نـیایم به شـمار بنــدگانت”
به صف فـدائیانـت ، به شمـارگـان بیـارم

دل من خوش است جانا که دُرُست واقفی که
چه قـَدَر به مُعجزاتِ نَفَـست امیــدوارم …

همه ی کـبوتـران را به کمـند خود در آرم
سـحری به تـیر مژگان بکنی اگـر شـکارم

چه تفاوت است دراین که به روز حشر بی تو
به بهشت؟ به جهنّم ؟ به کُــدام رهسـپارم ؟

تو که وَ الضُّحای مایی به ظهور اگر درآیی
بـرســد به روشـنایی شـبِ تــارِ انتـظـارم

نه فقط غروب جمعه ، همه روزه تا ظهورت
به تأسّی از تو هر شب به حسین ، اشکبارم

به سـپیدیِ گـل یاس ، که شـده کبودِ نیلی
تو که نیستی سیاه است همیشـه روزگارم

غم فاطمه ست در دل ، چه نیاز بر سُـرورم؟
که سُرور در حقیقت ، بُـوَد این که سوگوارم

محمّدقاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا