چه اشک هاکه چکیده به پای آمدنت بیا که جان من آقا فدای آمدنت ازاینکه با عملم "تَحبس الدعا" شده ام نمی رسد به اجابت دعای آمدنت پس از هزار و صد وچند سال غیبت باز بهسر نیامده این ماجرای آمدنت؟ به سینه شوق تو دارم غریبِ بی یاور بگو چه کار کنم من برای آمدنت چه سرنوشت سیاهی که میکشم عمریست غم نبود تو را من به جای آمدنت گذشت عمرم وشد پیر نوکرت آقا در انتظار فرج جمعه های آمدنت به انتهای بلا می رسد تمام جهان زمان اگر برسد ابتدای آمدنت بیا که از تب دنیا و ماجراهایش رسیده است به گوشم صدای آمدنت محمد داوری