شعر شهادت حضرت رقيه (س)
جانم رقیه(س)
امروز رسیدم به همان حرف که گفتی
از اسب بیافتی ولی از اصل نیافتی
من یاس اصیلم ولی از ساقه شکسته
پهلوم به افتادن از آن ناقه شکسته
ای یوسف مصر آینهی حُسن فروشت
یک درد دلی هست بگویم در گوشت
از پیرهن کهنه شدم سخت دل آزار
بابام تویی برده مرا شمر به بازار
تا از سر و وضعم نکند شام تعجب
یک معجر خوب از سر بازار بخر خب
در شام چطوری گذراندم ، به کبودی
طفلت شده بازیچهی اطفال یهودی
وحید عظیم پور