شعر شهادت حضرت رقيه (س)

جانم رقیه(س)

نیست به عالم مهی مثال رقیه
ماه بُوَد غرق در خیال رقیه

از سر شرمندگی خسوف پذیرفت
دید چو آن ماه بی زوال رقیه

مهر ز شوق رُخش به سجده گه آمد
گفت که صلو علی جمال رقیه

سیده ی کائنات و جمله ملائک
اندکی از رُ تبه و کمال رقیه

مظهر استادگی ست سرو ولیکن
خم شده در مقدم نهال رقیه

دارو ندار حسین و دختر یاس ست
ام ابیهاست این سه سال (ه ) رقیه

مسند اِجلال اوست دوش ابالفضل
چشم جهان خیره بر جلال رقیه

در علی اکبر بُوَد خصال محمد
چون علی اکبر بُوَد خصال رقیه

مهر و مه و اختران ز شوق شب و روز
بوسه زنان گشته بر نعال رقیه

آه از آندم که دید کنج خرابه
عمه قد و قامت هلال رقیه

ارض و سما تیره گشت و عرش بهم ریخت
زجر بهم زد چو اعتدال رقیه

گیسوی او را کشید و چنگ پر از موی
آه چه گویم دگر ز حال رقیه

جای پدر دختری ست کنج خرابه؟
یا که فقط سر شده ست مال رقیه؟

پرده چو بگشود از طبق به اشک دو دیده
گشت روان چشمه ی زلال رقیه

تاب نیاورد و چشم بر روی او بست
دید حسین چون غم و ملال رقیه

بر سر دوش عمو نشستن او بود
آرزوی دیگر محال رقیه

جمله بنت الحسین باب الحوائج
حک شده از نور بر مدال رقیه

جواد کریم زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا