شعر مناجات امام حسين (ع)
حرم تعطیل !
حال و روزم مثِ اون روزاس که
توی جبهه پدرم می جنگید
همه ی عمرش از اینکه راهِ
کربلا بسته باشه می ترسید
یادمه مادرم و ، اون روزا
پای سجّاده هوایی می شد
کربلا بسته بود امّا هرشب
مادرم امام رضایی می شد
بِم می گفت غصّه نخور گریه نکن
آخه کی گفته که ما بی یاریم
دلامون تنگه حسینه امّا
یه امام رضا تو ایران داریم
کربلا بسته نموند و وا شد
این روزا من چی بگم با پسرم
مگه باور می کنه چن وقته
مثِ آهوی خودت در به درم
حرم تو همه ی این سالا
یادمه یه عالمه نوکر داشت
درِ خونه ت رو همه وا می شد
پشتِ در موندن و کی باور داشت
تو که مهربونیات معروفه !
کاری کن پام به حریمت برسه
بیام و مثل قدیما بخونم
” یه امام رضا دارم برام بسه”
محسن ناصحی