شد خانه ی امید ما کاشانه ی سلطان
میخانه ی ما بوده سقا خانه ی سلطان
با روی خوش بخشیدنش بدعادتم کرده
هرگز به کم راضی نشد پیمانه ی سلطاندیوانه تکلیفش چه خواهد شد در این وادی
علامه وقتی می شود دیوانه ی سلطان
یک بار دور او بگردد می شود صد حج
حاجی ترین مخلوق شد پروانه ی سلطان
درس وفاداری به سائل ها کبوتر داد
چون لب نزد بر دانه ای جز دانه ی سلطان
نان و نمک ایجاب کرده درد اگر دارم
تکیه کنم بر شانه ی مردانه ی سلطان
دیگر ببین با آشناهایش چه خواهد کرد
با دست پر رفت از حرم بیگانه ی سلطان
کرببلای اربعینت را بگیر از او …
روزی نوکر می رسد از خانه ی سلطان
ناصر دودانگه