شعر گودال قتلگاه
حسین جان
دختری روی زمین و پدری بر نیزه
به دل اهل حرم زخم زد آخر نیزه
یک نفر آمد و با چکمه به پیکر کوبید
یک نفر آمد و برداشت مکرر نیزه
یاد جد و پدر و مادر و پیغمبر ها
بوسه هایی زده بر پیکر او هر نیزه
یا بنی که زمین را به زمان دوخت بهم
خورده اینبار گمانم دل مادر نیزه
پیکرش را همه لشکریان شخم زدند
جای گل چیده شده بر روی پیکر نیزه
دهنش را بخدا سخت بهم ریخته است
بوسه هایی که زده بر لب او سر نیزه
امیرفرخنده