حضرت عشق
امشب از بیت علی شکل قمر معنا شد
گهری آمد و معیار گهر معنا شد
از دل کوه نمک طعم شکر معنا شد
شب قدر آمده و قدر سحر معنا شد
گوییا جلوهء ماه است که در قاب آمد
مژده ای اهل ولا دلبر ارباب آمد
این پسر جلوه ای از هیبت حیدر دارد
حسن رخسارهء او از همگان سر دارد
نه تبسم که به لب قند مکرر دارد
محشری کرده به پا دست به محشر دارد
صبر و آرام برای دل بی تاب آمد
مژده ای اهل ولا دلبر ارباب آمد
عرش مبهوت شد از شوکت و زیبایی او
فرش حیران شده از قامت و رعنایی او
عقل مجنون شدهء شیوهء لیلایی او
دل مرید ادب و حسن و دل آرایی او
بهر تعلیم ادب شیوه و آداب آمد
مژده ای اهل ولا دلبر ارباب آمد
آمده تا مددِ لشکر ابرار شود
حرم آل علی را همه دم یار شود
به غم فاطمیون محرم و غمخوار شود
به حسین ابن علی میر و علمدار شود
فخر و دلگرمی و آرامش اصحاب آمد
مژده ای اهل ولا دلبر ارباب آمد
شیر زاده است و جگر چون یل خیبر آورد
سیرت از حُسنِ حسن صولت حیدر آورد
منسبِ نوکری از دامن مادر آورد
سر تعظیم فقط پیش برادر آورد
به شب تار حرم حضرت مهتاب آمد
مژده ای اهل ولا دلبر ارباب آمد
در حریمش ز ملک خادم و حاجب دارد
به کف فاطمه در حشر دو نایب دارد
هر که بی اوست ، یقین عزّت کاذب دارد
نام عباس علی سجدهء واجب دارد
کعبهء عشق شد و طوف تنش آب آمد
مژده ای اهل ولا دلبر ارباب آمد
داریوش جعفری