حیدر مدد
حیدر نباشد صبح محشر کار ما زار است
صبحی که بی نام علی باشد شب تار است
گرمای خورشید از دم این ماه کرار است
در قطره قطره عشق او دریا پدیدار است
“حیدر مدد” را قبلِ “یا الله” میگوییم
در آستان ساقی کوثر مدد جوییم
امداد غیبیِ تمام انبیا او بود
اصلا نبوت بی ولای او ندارد سود
در عالم ذر شان هرکس تا که شد مشهود
پیغمبران بودند و حیدر خطبه میفرمود
وقتی اناالاول به لبهای علی گل کرد
آدم سر تعظیم سوی او فرود آورد
“من کُنتُ مولا” شد شروع تازهی تاریخ
شد مشتری خاک نعلین علی مریخ
در هر دو دنیا با علی کارم ندارد بیخ
اما دلِ بی او شدیداً میشود توبیخ
ما دشمن سر سخت بدخواه یداللهیم
یعنی تولا بی تبرا را نمیخواهیم
ما بچه های فاطمه از فتنه بیزاریم
ما کوه صبریم و به دل آتشفشان داریم
ما غالباً غالب به دشمن وقت پیکاریم
هیهات اگر دست از سر طاغوت برداریم
انگار دین بازیچه شد دست دو تا بچه
گوسالههای سامری را به خلافت چه!
بر دشمنان مادرم ام الحُجج لعنت
بر مادر فتنه دلیل راه کج لعنت
بر جبت و بر طاغوت تا صبح فرج لعنت
بر سومین غاصب همان لنگِ فلج لعنت
لعنت به نسل و پیروان آن سه تا اشرار
رحمت به روح شیعیان حیدر کرار
عماد بهرامی