شعر شهادت حضرت زهرا (س)

خزان بعد از خزان

کار من این روزها صبر است و صبر و انتظار
تو قرارم هستی و بی تو ندارد دل قرار

مثل من بی تاب مانده مثل من خون گریه کرد
می چکد روی زمین اشک از غلاف ذوالفقار

هی خزان بعد از خزان بعد از خزان بعد از خزان
لا به لای بغض های خانه ام گم شد بهار

بسترت هم زخم شد از زخم بسترهای تو
مانده تنها بین بستر سایه ای از آن وقار

بسته ای دائم سرت را از فشار درد سر
لااقل ای ابر باران زا از این غم ها ببار

قبل از پیراهن تو ساده بود و ساده بود
چند ماهی هست شد پیراهن تو لاله زار

کاش میشد پیش مرگت میشدم زهرای من
بی تو دیگر مرتضی را جان نمی آید به کار

گریه کن اینقدر فکر حال و روز من نباش
چون امانم را بریده گریه ی بی اختیار

اشک هایم را به پهلو میکشی،شرمنده ام
تو خودت مظلومه ای،من هم برایت جانثار…

محسن صرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا