شعر شهادت حضرت زهرا (س)

دعـا بس اسـت عـزیـزم …

دعـا بس اسـت عـزیـزم بـرای همسایه 

کمی دعـا به خودت کن به جـای همسایه

بـرای تک تکشان مغفـرت طلب کـردی 

ولـی بـه روت درآمـد صـدای همسایه

ز گریـه های تو نـزد علی گلـه کردنـد 

مرا کشـد بخـدا شکـوه هـا ی همسایه

امـام عصـرم و از فعلـشان خـبـر دارم 

که گشت مرگ تـو زهـرا دعـای همسایه

تو روی خوب و خوشی بهرشان نشان دادی 

به زندگـی تـو ندیـدی وفـای همسایه

تمـام روز و شبت را دعـایشـان کـردی 

ولی چـرا شـده مزدت جفـای همسایه

بـرای بیعـت شیطـان حیـدرت بردنـد! 

جلـو نیـامـده حتـی دوتـای همسایه

به روز حادثـه دیـدم حیـاط خانه ی من 

ز کیـنـه پـر شـده از رد پـای همسایه

ز نقـل جـار و سپس دار تـو کنـد محسن

دعـا به خویـش پس از هـر دعای همسایه 

  سید محسن حبیب اله پور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا