شعر شهادت حضرت محسن (ع)

خزان گشت بهارم

افتاد گره پشت در خانه به کارم
در نقطه آغاز خزان گشت بهارم

از بار فشار در و دیوار نشد تا
یک بار تو را تنگ در آغوش فشارم

حالا که نشد از رخ تو بوسه بچینم
در مقتلت از خون جگر لاله بکارم

هر قدر نگه داشتم این در که نیایند
…پهلوم شکستندو تو رفتی ز کنارم

تشییع ،تو را با عجله خادمه ام کرد
فهمید که بر دیدن تو تاب ندارم

اینگونه که داغ تو بر این سینه تنگ است
لاله شکفد یاد تو از سنگ مزارم

رختی که نشد قسمت تو تا که بپوشی
باید که برای علی اصغر بگذارم

موسی علیمرادی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا