شعر تخريب بقيع
داغِ بقیع
اگرچه مرهمِ داغِ بقیع خونِ دل است
اگرچه زخم زدنــد ، التیـام می گیریم
خلیل می رسد و از تبـارِ شـب زده ها
به صبحِ صادق مان انتقام می گیریم
غرورِ لات و هُبل ها شکسته خواهد شد
حـــرام می رود آنــک حـــلال می آیـد
شُکـــوهِ ” اشهدُ انَّا علـــی ولـی الله “
شبیـــهِ جـــان به اذانِ بـــلال می آیـد
در امــتـدادِ همیـــن روزهــایِ زجـــرآور
سُکوت و صبرِ علی هم تمام خواهد شد
و ذوالفقـــار دوبــاره به رقص می آیــد
حجـــاز شاهدِ شــورِ قیــام خواهد شد
زمـینِ زنگ زده رنگِ نــــور می گیــرد
زمـان قداستِ سبزِ حضــور می گیــرد
سُکــوتِ پیرِ زمستان جوانه خواهد زد
کنارِ شــور جهان را شعــور می گیــرد
حریمِ حُسنِ حَسَن را ملیح می سازیم
برای حضرتِ زهرا ضریـح می سازیم
چهـار تا حـرمِ خوشگـــلِ امـام رضـــا
چهـار گـنبدِ با هم شبیـــه می سازیم
ابراهیم زمانی