شعر شهادت حضرت زهرا (س)

درد دارم

درد دارم دوباره امشب هم

از نگاهم ستاره میریزد

لاله لاله میان هر نفست

سوز آهم شراره میریزد

**

من بریده بریده میسوزم

بس که با درد سینه دم ساز است

گرچه دو ماه هم گذشته ولی

دهن زخم کهنه ام باز است

**

زانوی من رمق ندارد که

باید آرام تر به پا خیزم

استخوان های من ترک دارد

باید آهسته تر ز جا خیزم

**

حسنم ریخته به هم ای وای

با خودش حرف میزند در خواب

گوید هی نزن نزن نامرد

باز با گریه می پَرد از خواب

**

شب آخر چقدر بی تابم

چقدَر کار دارم امشب را

خانه و جمع و جور و پختن نان

هم زنم شانه موی زینب را

**

شانه کردم موی حسینم را

بین شانه زدن کم آوردم

هرچه هم حساب کردم من

باز هم یک کفن کم آوردم

**

چقدر کار دارم امشب من

بقچه ام را در آور ای فضه

باید این پیرهن تمام شود

نخ و سوزن بیاور ای فضه

**

وقت من صرف پیرهن گشت و

نرسیدم به زینب تنها

معجرش هست حیف فرصت نیست

تا بدوزم لباس عروسش را

**

چقدر کار دارم ای فضه

پلک من گرچه خستگی دارد

کمکم کن بایستم آخر من

چند جایم شکستگی دارد

**

بازوی من برید امانم را

قنفذ لعنتی مرا بد زد

تا که در بین کوچه افتادم

هرکسی بود و هرکه آمد زد

**

روی قبرم بگو که بنویسند

در جوانی غریب مُردم من

طفلان خسته یتیمم را

بخدا به علی سپردم من

 شاعر :؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا