شعر شهادت اميرالمومنين (ع)
در دل خـاک رود قـامت رعنای علی
لاله گون گشت ز خونروی دلآرای علی
میچکد اشک حسن بررخ زیبای علی
مرغ آمین بـه دعـایسحرش پاسخ داد
از خداونـد همیـنبــود تمنای علی
که گمان داشت کهچون فاطمه تنها و غریب
در دل خـاک رود قـامترعنای علی
جای یک ضربـۀ شمشیربه پیشانی داشت
جای صد زخم, عیانبود به اعضای علی
آسمـان شست مـه رویعلـی را از خـون
عوض آن که نهد روبه کف پای علی
هرچه آب است اگراشک شود باز کم است
در غم فاطمـه و ماتـمعظمای علی
صـورت شیرخـدا سرخشد از خـون جبین
نیلگون گشت ز سیلیرخ زیبای علی
از جنـان فاطمه آیـدبـه بیابـان نجف
تا کند خون جبینپاک ز سیمای علی
نـخلهـا منتظـربانـگ الهی العفو
چاهها منتظر نالـۀشبهـای علی
“میثم” از سوز درون گرید و خواهدز خدا
نالهاش را برسانندبه امضای علی
حاج غلامرضا سازگار