شعر مناجات با خدا

در ِ بهشت

هیچ کسی بار بَدم رو نخریده آخدا

تو فقط مشتریشی , اونم ندیده آخدا

می دونم دلت نمیاد دوباره ضرر بدم

یه جا , با هم می خری؛ کال و رسیده آخدا

توی ِ زندگیم نشد به در بسته بخورم

اسم پاکت واسه قفل غم, کلیده آخدا

می خوام امشب مث ِ اون چوپونه درد ِدل کنم

اون که از آدم خوبا طعنه شنیده آخدا

می زنی بیا بزن؛ صاحب بنده تی ولی

چی گیرت میاد از این رنگ پریده آخدا !؟

مُشتی پوست و استخوون دیگه جهنم نداره

درخور قهر تو نیستش این تکیده آخدا

کی می خوای اسم منُ از تو بَدا خط بزنی ؟

نوبتم کی میشه ؟ وقتش نرسیده آخدا !؟

روتُ برنگردون ازمن , نگو منت نکشم

دل شکستن از شما خیلی بعیده آخدا

کاری کن تا که سری توی ِ سرا در بیارم

قسمت میدم به اون سر بریده آخدا

!نکنه داری در ِ بهشتُ روم وا می کنی

عطر سیب تازه ای اینجا پیچیده آخدا

وحید قاسمی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا