دست بر پهلو نگیر

دست بر پهلو نگیر ای مهربان مرتضی

استراحت کن کمی ، ای قد کمان مرتضی

زحمت این خانه از اول به دوشت بوده است

تا تو باشی فاطمه ، گرم است نانِ مرتضی

خواهشم این روزها این است، حلالم کن فقط…

پشت در ، شرمنده ات گشتم به جانِ مرتضی

ضربه ای محکم رسید و دنده هایت را شکست

با همان ضربه شکستند استخوانِ مرتضی

محرم اسرار حیدر، چند روزی میشود

دردِ دل با چاه کردن شد ازآنِ مرتضی

وقت رفتن نیست زهرا جان، نرو از خانه ات

می روی و می بری تاب و توانِ مرتضی

سیدمحمد سلیم بهرامی