دوستت دارم
نداشت رونقی از صبح ، گر چه بازارم
چه غم که آخر شب میشوی خریدارم
چقدر خرج منِ روسیاه میکنی و . . .
چه سود؟!…بار گناه است کلِّ انبارم
قبول…من بدم اما تو دوستم داری
قبول…من بدم اما … دوستت دارم
سلاح آخر یک طفل گریه کردن اوست
شبیه کودک لج رفته ، اشک میبارم
کنار خانه ی زهرا ، مرا تو خانه بده
بگو که شامل “اَلجّار ، ثُمَّ ، اَلدّارم”
به روضه روضه ی شب های جمعه محتاجم
به کوچه کوچه پیِ روضه هات آوارم
ببند پای مرا پایِ کارِ هیئتها
گره بزن دل من را . . . به تو گرفتارم
به هر که گفت که کارِ تو چیست؟…میگویم
میانِ حلقه ی سینه زنان . . . “میوندارم”
خراب بزم خرابه شدم که دختر گفت:
بیا عمه پدر آمده به دیدارم
بیا دخترک حرمله…بیا اینجا
ببین…ببین…نگفتم که من پدر دارم
کشید موی مرا زجر و طعنه ام میزد
زهی خیال که دست از سرِ تو بردارم
ز بس که زیر پایش مرا لگد میزد
عجیب در طلب شانه ی علمدارم…
ایمان دهقانیا