دِعبل
رُخصتم دِه که نوکرت باشم
من بیچاره ، یاورت باشم
خانه ی تو کجاست؟ آقاجان!
قصد دارم مسافرت باشم
می دهم قُول ، با ادب باشم
دست بر سینه ، زائرت باشم
آرزو دارم از صمیم دلم
دِعبل و جُون و قنبرت باشم
می زنم سنگ حضرتت را بر…
…سینه ام بلکه شاکرت باشم
می زنم بالبال تا اینکه
گِردِ کوی تو طائرت باشم
گلِ نرگس! اجازه می دهی ام
مردِ نشرِ شعائرت باشم؟!
با تو توحید می شود حاکم
بی تو زهر است این جهان،دائم
من که لب تشنه ی ظهور تو ام
خسته از سینه ی صبور تو ام
بی تو اُفتاده ام به چاهِ گناه
من که شرمنده از حضور تو ام
شبِ ظلمانی است این دنیا
زنده با کورسوی نور تو ام
به خودم بود می شدم بدبخت
شُکر ، حق را که صیدِ تور تو ام
ای سلیمان روزگار! ببین
خاک زیرینِ پای مور تو ام
کاش روزی ببینم این را که…
…علّتِ شادی و سُرور تو ام
پدرا! بی تو سخت می گذرد
بر منِ عاشقی که پور تو ام
مددی کن که تا کنم جهدی
باریابم به محضرت مهدی!
روزِ آدینه ” نُدبه ” می خوانم
” اِستغاثه ” است روح و ریحانم
بر سرِ سفره ی ” دعای فرج ”
رزق دارد دل پریشانم
” آلِ یاسین ” که جای خود دارد
سرِ خوانش مُدام مهمانم
و ” دعای سلامتیِّ ” تو هست
همچو نُقلی به زیر دندانم
اَلعَجَل های ” عهد ” هم هر صبح
می دهد صیقلی به این جانم
لیک بی تو هنوز در به درم
در دلِ کوچه های عصیانم
ذکر لفظی مرا درست نکرد
عملم ناقص است می دانم
پسر فاطمه! نجاتم دِه
پای بر دیدگانِ تارم نِه
حجّت اعظم خدا مهدی!
وارثِ کلّ انبیا مهدی!
خَلَفِ عَسکری! مَهِ نرجس!
حضرتِ خَتمُ الاُوصیا مهدی!
السّلام علیکَ حینَ تَقُوم
السّلام علیکَ یا مهدی!
چشم و گوش تو چشم و گوش خدا
ای رُخِ تو خدانما مهدی!
تو زمین را نجات خواهی داد…
لَکَ اَرواحُنا فِدا مهدی!
سخت باشد برای عُشّاقت
دیدنِ هر که جز شما مهدی!
علّت غیبتِ تو غفلت ماست
غمِ این ، می کُشد مرا مهدی!
زاده ی روزِ نیمه ی شعبان
ای ولیّ خدا امام زمان!
نیمه ی ماه ، می رسد از راه
کور بادا نگاهِ هر بدخواه
گُل نابِ ” خوش آمدی مهدی… ”
می شکوفد ز جانب اَفواه
پسرِ حضرت علی! آنکه…
…کعبه اش شد محلّ زایشگاه
زاده ی حضرت حسین! آنکه…
…هست او را ز سیلِ دیده ، سپاه
کِی بُرون آیی از سَحابِ غیاب؟!
کِی نشینی به تخت ، شاهنشاه!؟
همه آواره ایم مهدی جان!
بده ما را کنار خویش ، پناه
چون تو هرروز روضه می خوانی
با نوای حزینِ : ” یا جَدّاه… “
ما هم از غصّه ی تو مغمومیم
سینه چاکِ حسین مظلومیم
جمله هستیم ما گدای حسین
شهربندیم در هوای حسین
می نشینیم و اشک می ریزیم
هم نفس با تو در عزای حسین
حقّ او می شود اَدا با اشک
جان به قربان روضه های حسین
سِمَت نوکریّ او فخر است
روی عرشیم زیر پای حسین
غرق عشقیم و مبتلای حسین
مست فیضیم با نوای ” حسین… ”
اذن میدان گرفت و رفت علی
لرزه افتاد در صدای حسین
اِرباً اِربا ، جدا جدا گردید
پورِ لیلا به کربلای حسین
خون جدّت هنوز روی زمین…
…مانده ، برگرد آبروی زمین
محمد علی نوری