شعر گودال قتلگاه
ذبحِ عظیمم
یاران، غزل اگر که از عشقم سروده اند.
هیچ کدام، مثل تو شیرین نبوده اند.
اینجا مرا به ذبحِ عظیمم، ولی تو را.
با صبرِ در بلای عظیم آزموده اند.
یک تن شدی حریف چهل تن، به روی تو.
گویا دری به روضه ی زهرا گشوده اند.
این حد غریبی ات به حسن رفته، کین سپاه.
در کُشتَنت ز هم گویِ سِبْقَتْ ربوده اند.
شمشیر و تیر و نیزه تو را در میانِ خود.
صد باره بالمُناصِفهِ قسمت نموده اند.
در لحظه ی زیارتِ تو، جای دست و رو.
با اسب، بر ضریحِ تنت، نَعل سوده اند.
مثل غبار، کز سرِ دامنْ تکان دهند.
حجم از تنت به سُمِّ ستوران زدوده اند.
رسول رشیدی راد(مجتبی)