شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

رطب نخل نجف

رطب نخل نجف

نمک شور دو چشمت به زمین میریزد

خنده کردی زلبت در ثمین میریزد

دست خود را بکشی عرش برین میریزد

از نخ تار عبات حبل متین میریزد

بی سبب نیست که صوفی ره افراط گرفت

دامنش را همه جا لکه ی آفات گرفت!!!

گفته عیسی که ز طب تو معالج گیرد

جبرئیل هم  ز مدار تو مدارج گیرد

شیعه از خاک ضریح تو حوائج گیرد

و ز ایوان طلای تو مخارج گیرد

از سر لطف شما ساکن این ایوانم

همه دم ذکر بشر کیف بشر میخوانم

هم ز اوصاف ثبوتیه و سلبی داری

با خدا رابطه ی قدسی و قلبی داری

من بدهکارمو تو نامه ی جلبی داری!!؟

بعد قلاده زدن بین که چه کلبی داری!!!

رطب نخل نجف مست و زمینگیرم کرد

صد و ده باده ی انگور نجف شیرم کرد

فصل فصل طپش وجوشش وبیداری بود

آری اعزام مبلغ چقدر کاری بود

چشمه های عجم از فیض شما جاری بود

مبدا این علویان همه از “ساری” بود

چونکه مداح توام شهره ام و محبوبم

فخرم این است که همشهری “شهرآشوبم”

چقدر حضرت خورشید مراتب داری

بی نهایت تو کرامات و مناقب داری

در تمام ادیان عاشق و طالب داری

ببرم اسم تو را سجده ی واجب داری

“مائده” “یوسف” و “طه” “قاف” و “اعراف” تویی

“باء بسم الله” قرآن حق الانصاف تویی

سید صادق موسوی تاکامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. سلام همسنگر خدا قوت…دمت هم گرم که اینجوری جهاد
    میکنی اجرت با خود خدا…من طرح های مذهبی سیاسی
    میزنم الان هم با یه طرح جدید بروزم…خوش حال میشم اگه
    نظرت هم درباره کار ها بگی…www.3noghte.com یا علی(ع)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا