روح به تن برگشته
خبر این است که محسن به وطن برگشته
بنویسید چنین : (روح به تن برگشته)
سربه راه ست و در این راه سَرش را داده ست
او علی مسلک و از خاکِ نجف آباد است
تا که خون حججی در رگِ نسلم جاریست
کارِ ما در دلِ این معرکه میدان داریست
ماهمه پشت هم و یار رفیقیم همه
گاه چون آب روان گاه چو تیغیم همه
هرکه دلداده شود لایقِ دلبَر شدن است
اوج سرداریِ ما لحظه ی بی سر شدن است
آه این شعر کمی از غمِ ایرانی هاست
حرفِ من نیست که این حرفِ سلیمانی هاست
گوش کُن دشمنِ من خاکِ حرم جان من است
این شهیدی که سرش رفت ز ایران من است
قصدِ سیلی زدنِ ما که کُنی خواهی مُرد
قبل از آنی که زَنی بدتَر از آن خواهی خورد
آه! آن روز اگر دم بزند آلِ سعود
روزِ عکس العملی سخت و خشن خواهد بود
وقتِ پیکار و جنون وقتِ قیام است دگر
چون که دورانِ بزن دررو تمام است دگر
ما چُنان غرش ِ شیریم و چُنان شمشیریم
انتقامِ حُججی را به خدا می گیریم
آه ای حضرت موعود کنون نوبتِ توست
هرکجا می روم انگار فقط صحبتِ توست
موجی از حادثه از راه رسیدَست بیا
ماجرامان به گلوگاه رسیدَست بیا…!
محسن کاویانی