شعر شهادت حضرت رقيه (س)

روی به هم ریخته ام…

بابا بنگر رویِ به هم ریخته ام را

وا کن گره یِ موی به هم ریخته ام را

دیگر رمقی نیست به رویتبگشایم

چشم تر ِ کم سویِ به همریخته ام را

من فاطمه ی شام شدم خُرده نگیری

لرزیدنِ بازوی به هم ریخته ام را

از مو که مرا بین هوا زَجر نگه داشت

دیدند تکاپویِ به هم ریخته ام را

آرام کن عمّه تو پس از حرفِ کنیزی

این خواهر ِکم روی به هم ریخته ام را

هر تکه ای از زیور ِ من دستِ کسی رفت

پیدا کن اَلَنگوی به هم ریخته ام را

در شام ِ غریبانِ من آرام بشوئید

خونابه ی پهلوی به هم ریخته ام را

زیبایی دختر یکی اش مویِ بلند است

صد حیف که گیسویِ به هم ریخته ام را…

جوادپرچمی

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا