شعر ولادت اميرالمومنين (ع)
روی تو دل می برد
روی تو دل می برد ای ماه از مهتاب هم
نامت آقا می برد هوش از سر القاب هم
با نگاهت خاک از این رو به آن رو می شود
دشتی از گل می شود در پای تو مرداب هم
پاک روئی میدهی آیینه را با روی خود
قبطه دارد بر زلالی تو حتی آب هم
تا که باران می شوی در کوچه های شهر خود
می شود لب تشنهٔ لعل لبت سیراب هم
مسجد از یمن وجود توست می آید به وجد
دست بر سر می گذارد محضرت محراب هم
کاش که پرسیده بودند از تو آقا کیستی؟
مات و مبهوتند از کارت اولوالالباب هم
ما به بیداری به بام خانه ات پر میزنیم
ره ندارد تا هوای ما خیال خواب هم
حامد آقایی