شعر شهادت امام كاظم (ع)

زبان عاطفه

وقتی زبان عاطفه های لال می شود
زنجیر ها در آینه ات بال می شود

در فصل گل بهار تو از دست می رود
بر شاخه میوه های تو پامال می شود

دیگر کسی ز ناله ات آهی نمی کشد
در این سیاهچال صدا چال می شود

آقا سنان سبز سیادت به دوش توست
غل ها به روی شانه تا شال می شود

همواره مرد,زینتش از جنس دیگری ست
زنجیر ها به پای تو خلخال می شود

دشمن به قصد جان تو آماده می شود
این طرح در دو مرحله دنبال می شود :

اول به شأن شامخت شلاق می زنند
دیرگ زبان به هتک تو فعال می شود

شعرم بدون ذکر مثیبت نمی شود
حالا گریز روضه گودال می شود

دعواست بر سر زره و جامه و سری
دارد میان معرکه جنجال می شود

جواد محمد زمانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

  1. بسم الله الرحمن الرحيم
    سلام و عرض ادب
    با چند شعر مرثيه باب الحوائج موسي ابن جعفر عليه السلام به روزم.
    مطلع اشعار:
    1_ دلم از دوری اهل وطنم میسوزد
    نه فقط دل، که سراپای تنم میسوزد
    _______
    2_ هر لحظه اي كه آمد و از من خبر گرفت
    با دقّتِ تمام مرا در نظر گرفت
    _______
    3_ اي قاري مقيم سيه چال، اي غريب
    وي هم صداي قاري گودال، اي غريب
    _______
    4_ هر قدر پير ميشوي و موسپيدتر
    وا ميشود به روي تو زخمي جديدتر(محمد سهرابي)
    _______
    5_ گوشه ي بي كسي حبس چه آمد به سرم
    سوخت از آتش اين زخم خدايا جگرم
    ______
    6_ چهارچوبِ نگاهت به چهار دیواری
    اگر چه روز نداری،همیشه بیداری
    ______
    7_ بر سر تخته پاره دريا رفت
    ناله از تخت سينه بالا رفت(محمد سهرابي)
    ______
    8_ شميم زلف تورا بادها كجا بردند
    مقام قدِّ تورا خاكها چرا بردند(محمد سهرابي)
    ______
    9_ بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
    جز مُشتِ پری گوشه ي زندان اثری نیست
    (التماس دعا)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا