زینت شیر خدا
وقتی شراب ناب در میخانه ها جور است
پس میکده تنها پناهِ عبد مخمور است
ساقی علی و ساغر میخانه کوثر شد
هر کس که مهمان شد سر این سفره ، منصور است
آنکه گدای خانه ی مولای ما باشد
در آسمان ها و زمین محبوب و مشهور است
منبعد از این میتابد از بیت علی ، خورشید
هر کس نبیند نور او را لاجرم کور است
ای حضرت خورشید ، تو نورُ علی نوری
تو زینت شیر خدایی سر مستوری
باید بیاموزم برای تو سرودن را
نذر قدمهایت کنم هم جان و هم تن را
درّی نفیس و قیمتی میسازی ای خانم
تا که بیاندازی نگاهی سنگمعدن را
وقتی طبیب دردها هستی ، نخواهم داد..
به عیش عالم لذت بیمار بودن را
کار مسیحا!؟ نه مسیحا کار دست توست
آموخت عیسی از تو مرده زنده کردن را
از ابتدا تا انتهای تو خدا باشد
نیمت اگر زهراست ، نیمت مرتضی باشد
مانند زهرا عصمت پروردگاری تو
شاگردِ ممتاز یلِ دُلدُل سواری تو
مثل علی و فاطمه بعد از تو!؟ ممکننیست
صدیقه ی صغری یی و همتا نداری تو
هر گاه لب وا میکنی و خطبه میخوانی
چیزی شبیه حمله های ذوالفقاری تو
عرش خدا چون دفتر کار علی باشد
در دفترش قائم مقام و کارداری تو
ای وای از وقتی که چادر بر کمر داری
یا دستمال مرتضی را روی سر داری
سنگ محک در باب ایمان میشود زینب
تفسیر موضوعی قرآن میشود زینب
فهمیدم از فرمایش پیغمبر اعظم
جمع حسن جان و حسین جان میشود زینب
تفسیر عشق است و خودِ عشق است و معشوق است
در سرزمین عشق سلطان میشود زینب
زینب حسینی مذهبِ یک دانه ی دنیاست
گفتمحسین… و باز گریان میشود زینب
مادر سفارش کرد که در روز عاشورا…
مادر سفارش کرد که زیر گلویش را
افتاد زینب مو پریشان روی تل بی حال
افتاد از مرکب حسینش در ته گودال
جمعیتی که هجمه میبردند و جا کم بود
در زیر دست و پا تنی که میشود پامال
مرکب سواران آمدند اینبار در گودال
محمد کیخسروی