وقت بیماری و غم ذکر حسن می گیرم
وسط روضه و دم ذکر حسن می گیرم
همه جا زیر علم ذکر حسن می گیرم
به خدا بین حرم ذکر حسن می گیرم
سامرا, ذکر حسن, بین حرم می چسبد
جمعِ نامِ تو شدن, زیر علم می چسبد
ما نشستیم سر سفره ی شاهانه ی تو
به فدای تو و آن لطف کریمانه ی تو
عرشیان صف زده پشت در کاشانه ی تو
خیر دیدیم چقدر از در این خانه ی تو
پاسبان حرمت خیل ملائک هستند
جیره خوار کرمت خیل ملائک هستند
خلق حیران تو و روی ملیحت آقا
به فدای تو و آن لحن فصیحت آقا
ماجرایی است عجب, دست مسیحت آقا
دست ما را برسان تا به ضریحت آقا
به فدای تو و آن گنبد و گلدسته ی تو
کس نخورده است در عالم, به در بسته ی تو
شور رویای شب ماست فقط خواب حرم
دل ما هست همان گوشه ی سرداب حرم
قسمت ما بشود کاش دم ناب حرم
تا بنوشیم فقط جرعه ای از آب حرم
هر چه می خواهد از این باب, گدا می گیرد
لطف بی حد شما, دست مرا می گیرد
می رود سمت جنان گریه کنت با زهرا
می شود چشم ترم در غم تو چون دریا
اثر زهر شده در رخت آقا پیدا
اولین روضه ی تو عمر کمت بود اما
لااقل خم نشدی, چشم شما تار نشد
قسمت سینه ی تو تیزی مسمار نشد
دست و پا می زنی و بال و پرت می آید
مهدی فاطمه بالای سرت می آید
اثر زهر جفا بر جگرت می آید
روضه ی ظهر دهم در نظرت می آید
همه سیراب ولی تشنه, عزیز زهراست
زیر کندیِ سر دشنه, عزیز زهراست
روی این خاک بگو, آه… تنت می ماند؟
زیر مرکب مگر آقا بدنت می ماند؟
غصه ای نیست… به تن پیرهنت می ماند
بین انگشت, عقیق یمنت می ماند
پسر فاطمه بالای سرش غوغا بود
سر عمامه ی آقای همه دعوا بود
وحید محمدی