شعر شهادت حضرت عباس (ع)

سری ز نیزه زمین خورد

سریز نیزه زمین خورد بس که زخمی بود

سری که وا شده از هم ز ضربه های عمود

سریز نیزه زمین خورد, وای خواهر او

چگونهمی نگرد غلط خوردن سر او

سریز نیزه زمین خورد و آسمان لرزید

سریز نیزه زمین خورد و حرمله خندید

سریکه نیزه به آن از بغل فرو کردند

سریکه هر چه بدی بود را به او کردند

سریکه بر سر نیزه فقط تکان می خورد

به دستمردم بازار هِی نشان می خورد

ولیهنوز این سر, پناه زینب”س” بود

بروینیزه هم حتی سپاه زینب”س” بود

هنوزسایه ی او بر سر یتیمان بود

هنوزبهر رقیه”س” همان عموجان بود

هنوزچشم امید همه به سقا بود

هنوزاسم عموجان قرار دل ها بود

رقیه”س”صورت خود را به او نشان می داد

که سر دوباره ز نیزه به روی خاک افتاد

 

محمد هاشم مصطفوی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫2 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا