کهکشان گردی ز راه زینب است
نور خورشید از نگاه زینب است
هر کسی که شد حسینی در جهان
سینه اش آرام گاه زینب است
گریه و سینه زدن در روضه ها
هدیه ای از پیشگاه زینب است
سر پناه عالمی کرب و بلاست
کربلا خود در پناه زینب است
جنت از لبخند او امد پدید
آتش دوزخ زآه زینب است
غم غروب طاقت او را ندید
هر چهل منزل پگاه زینب است
دست او بستندو دستش بسته نیست
این اسارت رزمگاه زینب است
یک رقیه یک سکینه یک رباب
این تمامی سپاه زینب است
گرچه از پهلو دمیده روی نی
شب نگهبان باز ماه زینب است
انقلاب معجرش بیداد کرد
چادر پاره گواه زینب است
موسپیدی اش میان شهر شام
شاهد روزسیاه زینب است
سایه اش را هم ندیده هیچ کس
حجب عفت در پناه زینب است
گرچه شد ویران نشین چندی ولی
عرش اعظم جایگاه زینب است
مجلس شام وشراب خیزران
تشت زرین قتلگاه زینب است
موسی علیمرادی