شعر شهادت امام كاظم (ع)

سنگ صبور

نفسم کنج قفس حال وهوایی دارد
پرم از بی پری و میل رهایی دارد

مثل نی نامه شده سینه ام از هجر حجاز
نای نی از نفسم شور نوایی دارد

چقدر آه کشیدم درو دیوار گریست
چقدر سنگ صبورم شنوایی دارد

میرود با نفسم تا برسد با آهم
تازیانه به تنم سعی و صفایی دارد

باز شلاق بیاور که سحر نزدیک است
دل شکستن دل شب صوت رسایی دارد

استخوان های مرا بین قفس خرد کنید
استخوان خرد شدن نیز دوایی دارد

دست اما به رگ غیرت من مگذارید…
… ولی افسوس قفس بی سر و پایی دارد

مثل زنجیر کسی همقدم من نشده است
آه تابوت بگو او چه وفایی دارد

بیت پایانی عمر م شده مضمون گریز
سینه من نفسی کرببلایی دارد

باز همه روضه گودال و زنی زد فریاد
نزنیدش به خداوند خدایی دارد

موسي عليمرادي

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا