شعر شهادت حضرت زهرا (س)

سوختی پیش نگاهم

آتش گرفتی ، سوختی پیش نگاهم
جانِ علی قربانِ تو ، پشت و پناهم

بین در و دیوار گیر افتاده بودی
انگار در ، تکیه زده به تکیه گاهم

بر زندگی ما شرر انداخت مسمار
سوراخ شد با پهلویت دستِ دعاهم

خوردی زمین در ازدحامِ مردها ؛ آه…
افتاد با افتادنِ تو مرتضی هم

من بودم و قنفذ سرِ تو‌ داد میزد
شرمندهٔ روی توام ای پا به ماهم

گاهی لگد ، گاهی غلاف و تازیانه
میزد تو را با ضربه های بی هوا هم

بین منو ، تو لحظه ای هجران؟ محال است
نُه سال ، لحظه لحظه اش بودیم با هم

ناموس من را عده ای اوباش کشتند
رفته است تا عرش معلی ، سوزِ آهم

 محمد کیخسروی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا