باتمام داغ ها سرکرد ای جانم به عمه
کربلا را کربلاتر کرد ای جانم به عمه
هاله ای از نور دور محمل ما را گرفت
غیرت او فکر معجر کرد ای جانم به عمه
داغدید اما به ابروی خودش هم خم نیاورد
خطبه خواند و یاد حیدر کرد ای جانم به عمه
بی علمداری اهل خیمه را از یاد برد…
خواهرت کاربرادر کرد ای جانم به عمه
ضربه ای کوبنده زد بر پیکر آل زیاد
یک نفر شد کار لشکر کرد ای جانم به عمه
ترس از تاریکی شبهای ویرانه نبود
خانه ی ما را منور کرد ای جانم به عمه
کوچه دید و سر به نیزه دید اما خم نشد
در خرابه خستگی در کرد ای جانم به عمه
ناصر دودانگه