شبیه دریا
عشق در سینهى کبوترهاست
عاشقى از نگاهشان پیداست
عشق پرواز شاپرک ها و
برکهى آب و ساحل و دریاست
عشق باد است و پرچمِ سرخى
که به روى گنبدى زیباست
عشق در مرامِ ما یک حرف:
حرمِ شخصِ سیدالشهداست
–
اهل عشقیم و عشق آبادیم
پائینِ پاىِ عشق جان دادیم
–
اى معمم شده به دستِ على
عالمى مستِ تو ، تو مستِ على
اولین حیدر از تبارِ حسین
همهى هستِ توست هستِ على
پشتِسر داشتى دعاىِ حسین
همرهت هم که بود دستِ على
وسطِ معرکه همه گفتند:
خوش بنازیم نازِ شصتِ على
–
اى تو شاگردِ مکتب عباس
بر جَبینت رد لب عباس
طرح اَبروى تو معما شد
یوسف عاشق شد و زلیخا شد
خوش بحالت که بر جمال حسین
اولین بار چشم تو وا شد
تا نگاهِ تو بر حسین اُفتاد
چشمهایش شبیه دریا شد
فطرس آورد این خبر را که…
گل بریزید..حسین بابا شد
–
کعبه اینبار در طواف آمد
حضرت عین و شین و قاف آمد
–
نذر تو جانِ ما جوانِ حسین
که به جان تو بسته جانِ حسین
پادشاه زمینى ارباب
همچنان ماه آسمان حسین
نام تو بر لبش چنان قند است
عشقِ تو هست آب و نانِ حسین
کربلا گر دو آستان دارد
تو جدایى در آستانِ حسین
–
پاى جامِ تو بادهاى داریم
وَه چه ارباب زادهاى داریم
–
هیبت مرتضى جلالِ تو بود
جلوهى مصطفى جمال تو بود
جاى تو بر زمین نه در عرش است
در حقیقت زمین و بالِ تو بود
حرف از عشق تا که مىآمد
همه جا در مثل مثالِ تو بود
جانشینِ به حقِ ثارالله
این جهان کوزهى سفالِ تو بود
–
مِىِ نابى و عالمى مستت
زده ارباب بوسه بر دستت
–
از تو گفتیم و از فضائل تو
از کمالات و از خصائل تو
و خدا خود قرار داده على
از گِل بوتراب در گِل تو
چند بیتى روضه مىخوانم
در رثاى تو و مسائل تو
از کجاى حکایتت گویم؟
ماجرائیست در مقاتل تو
–
تا على اکبر ارباً اربا شد
از غمش قامت پدر تا شد
آرمان صائمى