شعر محرم و صفرشعر مصائب اسارت شام

شرر به خیمه رسیده

نسیم حزن وزیده, حسین چشم تو روشن
شرر به خیمه رسیده, حسین چشم تو روشن

تو رفتی و نشنیدی که خواهرت سر گودال
چقدر طعنه شنیده, حسین چشم تو روشن

برای رأس تو بر نی رباب ضجه کشید و
سکینه سینه دریده, حسین چشم تو روشن

قسم به عصمت زهرا, کسی ز روز تولد
مرا اسیر ندیده, حسین چشم تو روشن

که گفته است؟! دروغ است این که حرمله اصلا
سرم هوار کشیده, حسین چشم تو روشن

به زیر بوته ی خاری فدا شدند دو دختر
غریب و رنگ پریده, حسین چشم تو روشن

رسیده صحبت غارت میان لشکر دشمن
به جسم چند شهیده, حسین چشم تو روشن

 محمد جواد شیرازی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا