شعر مناجات با خدا

العفو

پای کوه عفو تو کوه خطا آورده ام
دست من خالی است پیش تو ترا آورده ام

ای که پوشاندی مرا وقت گناه و معصیت
کوله بار جرم خود را بیصدا آورده ام

دست و پاگیرم بکش روی سرم دستی فقط
بر سرم با دست خود خیلی بلا آورده ام

دل شکستم، آمدم حالا دلم را بشکنی
زیر و روکن این بنا را، ربنا آورده ام

قول دادی که ضرر کردم خودت جبران کنی
ظرف خالی را به امّید عطا آورده ام

هر کسی را که کسی را هم ندارد میخری
من ضمانت نامه از سوی رضا آورده ام

چادر خاکی زهرا را گرفتم آمدم
مادرم را واسطه پیش شما آورده ام

از شب قدر تو جاماندم خجالت می کشم
آبروی رفته پیش مرتضا آورده ام

حسرت چای نجف در سفره افطارم است
خواب دیدم که رطب از کربلا آورده ام

اربعین قبل از حسین، عباس دستم را گرفت
باز حاجت زیر ایوان طلا آورده ام

گفت باران که نیامد، تیرباران شد تنم
چند سوغاتی برای بچه ها آورده ام

هر دو مشکم پاره شد بین دوتا دست قلم
از همه شرمنده ام، فرق دوتا آورده ام

زودتر برگرد خیمه فکر معجر کن حسین
چون خبرهای بد از شام بلا آورده ام

رضا دین پرور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا