شعر روضه حضرت ام البنین(س)
قدر صد عالم بها دارد بهای مادری
کارها سامان بگیرد با دعای مادری
شان این والا گهر را حق مشخص ساخته
هست وقتی باغ جنت زیر پای مادری
عشق باید تا بجنباند قلم را در دوات
تا که بنویسد قلم اندر رثای مادری
داشتم رد میشدم از وسعت تاریخ عشق
یادم آمد باز هم از ماجرای مادری
در خبرها آمده وقتی بشیر آمد به شهر
شهر شد آتشکده از وای وای مادری
ای بشیر آهسته تر, دارد میاید مادرش
من شنیدم تند شد ضرب عصای مادری
مادر است او پیک غم, باید مراعاتش کنی
تا که میگویی خبر از بچه های مادری
از شهیدان گفت مادر گفت قربان حسین ع
تا که گفتا از حسین ع آمد صدای مادری
هر چه گفتش از پسرها او صدا میزد حسین ع
عشق باشد چیزی اصلا ماورای مادری
با عصا نقش زمین شد مادر سقای آب
آب هم آتش گرفت از کربلای مادری
دیگر او را تا به مرگش هیچ کس خندان ندید
شد بقیع و چهار قبر,بیت العزای مادری
بر حسین ع او بیشتر از بچه هایش گریه کرد
چون که باید تا بگرید او به جای مادری
آنقدر جانسوز و محزون ناله میزد در بقیع
دشمنش هم گریه کرد آنجا برای مادری
بهر سقا تا دم آخر حلالیت گرفت
ای فدای این همه احساسهای مادری
اسماعیل روستائی