شعر شهادت حضرت زینب(س)
چشم هایم دوباره بارانیست
حال و روزم پر از پریشانیست
هر تپش آه میکشم با درد
نفسم بین سینه زندانیست
در دلم شوق پر زدن دارم
ولی امشب هوا چه طوفانیست
دلم از سنگ غم ترک خورده
چه بگویم که رو به ویرانیست
بی قرار و خراب و دلتنگم
آنقدر که دلم به دنیا نیست
کوچه کوچه اسیر و شبگردم
کار و بارم همیشه حیرانیست
خسته و زار و پر تبم امشب
مرثیه خوان ِ زینبم امشب
بانوی عشق حضرت زینب
بی کرانست رحمت زینب
همه عالم به دست من باشد
می کشم باز منت زینب
دختر فاطمه و زین اَب است
به به از این هُویت زینب
تاقیامت شود که درس گرفت
لحظه لحظه ز نهضت زینب
باورش هم برای ما سخت است
روزگار ِ مصیبتِ زینب
السلام علیکِ یا زینب
با غم و درد آشنا زینب
با تو زنده است نام عاشورا
تویی رکن قیام عاشورا
ضامن ماندگاری عشقی
اعتبار و دوام عاشورا
در نماز شبت دعایم کن
به تو گفته امام عاشورا
خطبه خوانی تو در اوج وقار
مرتضای نیام عاشورا
استوار و همیشه پا برجاست
با کلامت تمام عاشورا
حضرت صبر , قهرمان بلا
سر فرازی در امتحان بلا
آمدی تو اگر,خدای حسین
آفریده تو را برای حسین
همه ی عمر لحظه هایت را
سپری کرده ای به پای حسین
از جوانی خود گذشتی تو
همه چیزت شده فدای حسین
اولین زائر تن و زخم و
پیکر بر زمین رهای حسین
سپر در برابر دشمن
حامی و یار بچه های حسین
بانوی غرق نور یا زینب
در مصیبت صبور یا زینب
با دل درد پرورت چه شده؟
با نگاه ز خون ترت چه شده؟
نفست در شماره افتاده
بگو با قلب مضطرت چه شده؟
از چه دور و برت شده خلوت
قاسم و عون و اکبرت چه شده
راستی از رقیه ات چه خبر؟
یادگار برادرت چه شده
یاد عصر دهم مزن بر سر
مگر آنروز معجرت چه شده؟
ای عزادار روضه های حسین
چادر توست بوریای حسین
محمدحسن بیات لو