شعر مدح و ولادت ریحانه کربلا
دختـری از عشیره یِ خورشید
چشم خود باز کرد و دنیا دید…
گل لبـخنـد بر لـب توحـید
شاه دین گونه های او بوسید
با نگاهش چه محشری شده بود
خـانه یِ شاه مـادری شده بود
چشم و ابرو چقدر زهرایی ست
دور گهواره اش چه غوغایی ست
حـالِ اهـل حـرم تماشایی ست
ضـربان دلـی که بابایی ست…
شرحی از روضه های کرب و بلاست
حسرتش روی شانه یِ سقاست
روی دوش عموی خود عباس
می شود دیـدهبان لشکر یاس
بوی مادر که می شود احساس
همه یِ چشم ها به غیر خواص…
بسـته خواهنـد شد بِإذن الله
هر کسی نیست مـَحرم زهرا
قابی از آیه های کوثر ماست
شرحی از روضه های کرب و بلاست
پای سر نیزه ها سرش بالاست
قـاریِّ سـوره یِ غـم باباست
گـریه و نالـه اش اثـر دارد
روی زانوی خسته سر دارد
سر به زانو گـرفت و غوغا شد
دو لب خشک و خونی اش وا شد
بوسـه ای بر رگ پدر… تا شد
جان سپرد و خـرابه یِ ما شد…
روضه خوان حسین و دردانه
ندبه خـوان کـُلِّ اهـل ویرانه
حسین ایمانی