دستهبندی نشده
شعر مناجات با خدا
سوز عاشق اگرکه بیشتر است
علتش گریه زاری سحر است
گریه کن! دست بر سرت بکشد
یار ما دوستدار چشم تر است
هرچه کردی بگو و عذر بخواه
اعتراف تو منشا اثر است
همت ترک معصیت نکنی
توبه هایت تمام بی اثر است
ای خدا روسیاه آمده ام
عفو کن! آبروم در خطر است
من افتاده را بلندم کن
جای افتاده گوشه ی گذر است
بیشتر از همه گنهکارم
بیستر از هرآنکه دور و بر است
این دلم سنگ شد!قبول ولی
دل من خوش به چهارده نفر است
جور من را کشیده است حسین
کار کودک به گردن پدر است
به همان لحظه غم انگیزی
که پدر پیش پیکر پسر است
به تنی که هزار پاره شده
به تنی که بدون بال و پر است
به اذانگوی بی گلوی حرم
به رسولی که سخت محتضر است
یا اله الکریم ادرکنی
انت رب العظیم ادرکنی
سید پوریا هاشمی