تا هر زمان که لطف کند آسیاب فقر
ما میخوریم نان گدایی و آب فقر
وقتی اجاق خانه ما قهر میکند
این خانه گرم میشود از آفتاب فقر
یکبار زیر منت مردم نرفته ایم
اما به روی دیده ی منت تراب فقر
دنیا نشست وضع مرا مو به مو نوشت
ما را کتاب کرد به نام کتاب فقر
هفتاد سال بندگی اش جز گناه نیست
در نامه کسی که نباشد ثواب فقر
تعبیر خواب صادقه ی فقر آبروست
خوابیده ایم بلکه ببینیم خواب فقر
قوس نزول باعث قوس صعود ماست
معراج میبرد فقرا را طناب فقر
بنده اگر ندار نباشد که بنده نیست
اظهار بندگی ست همین انتخاب فقر
علی اکبر لطیفیان