شعر ولادت پيامبر اكرم (ص)

صبح سحر

مكه را امشب شكوهى ديگر است
مروه امشب با صفا پا تا سر است
نور باران باختر تا خاور است
دامن بانوى شب پر اختر است
آسمان گشته زمين بوس زمين
دفتر شوق است قاموس زمين

سبز در سبز است صحراى حجاز
وه چه رؤيايى است غوغاى حجاز
بوسه زد خورشيد بر پاى حجاز
يا محمد گشته آواى حجاز
وسعت ام القرى لبريز راز
مى فروشد بر بهشت و عرش ناز

آمنه خاتون مهر و آفتاب
روح پاكش پاكتر از روح آب
درد او را ميكشد در پيچ و تاب
شعله ور پا تا سرش در التهاب
درد را اما تحمل ميكند
در دلش ياد خدا گل ميكند

آمنه امشب پسر مى آورد
آفرين قرص قمر مى آورد
مژده صبح سحر مى آورد
مرد ايمان و ظفر مى آورد
از تبار بت شكن نسل خليل
گمرهان وادى شب را دليل

اين پسر درّ يتيم انّماست
بين خوبان دو عالم مصطفاست
سينه ی او ساحت صدق و صفاست
قلب او آئينه ی وحى خداست
دين حق از فيض او تكميل شد
معجز ميلادش عام الفيل شد

او بود حسن ختام انبيا
اول و آخر كلام انبيا
آخرين جرعه ز جام انبيا
سيد خلقت امام انبيا
در صف نوبت اگر چه خاتم است
ليك در رتبه رسول اكرم است

با شمايم آى بت ها بشكنيد
اى هبل اى لات و عزى بشكنيد
تخت خسرو ، طاق كسرى بشكنيد
دستهاى فتنه آرا بشكنيد
جان هستى ، عشق سرمد مى رسد
جلوه ی حسن محمد مى رسد

 کمیل کاشانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا