شعر مدح امام حسين (ع)
طینت من از غبار پرچم تو
دست از سر دل بر نمیدارد غم تو
با ما چه کرده سوز داغ و ماتم تو
وقتی دلم را از گِل اشک آفریدند
شد طینت من از غبار پرچم تو
من پیش هر کس گردن خود کج نکردم
این آبرویم شد که گشتم آدم تو
تا مُحرِم ماه محرم شد دل من
در خانه ات بردی و گشتم مَحرم تو
شد لیلهالاسرای من شبهای هیات
معراج رفتم وقت تکرار دم تو
شد قاب قوسینم دو ابروی تو ارباب *
هنگام “اَو ادنی ” به زیرمقدم تو
بَه چه صفایی دارد این نان غلامی
به به عجب شوری بُوَد در عالم تو
از قتلگه سعی صفا تا زینبیه
اشک دو چشمان محبان زمزم تو
دعبل از آن روزی که واگشته زبانش
شد روضه خوان دردها و ماتم تو
مجید خضرایی