شعر مدح امام حسين (ع)
عاشق تر از اویس قرن
ما راشهید اشک و محن آفریده اند
عاشق تر ازاویس قرن آفریده اند
امرخدای عزوجل بوده در ازل
مارا برای سینه زدن آفریده اند
مارا ز خاک کرببلا آفریده اند
باذوق چشم های خدا آفریده اند
مارا زخاک و یکصدوده خمره ی شراب
تنهابه عشق آل عبا آفریده اند
وحید قاسمی
سلام
با احترام دعوتیتد به صرف شعر…
منتظریم?
یا حبیب
من غم مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسینی
سبقت از مشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
عالم ذر ذره ای از خاک پای حضرتش
از برای افتخار از حضرت داور گرفتم
بر در دروازۀ ساعات یک ساعت نشستم
تا سراغ حضرتش از زینب مضطر گرفتم
زینبی دیدم چه زینب کاش مداحش بمیرد
من ز آه آتشینش پای تا سر در گرفتم
سر شکسته دل پر از خون دیده خون آلود اما
حالتی دیدم که بر خود حالتی دیگر گرفتم
ام لیلا رعشه بر اندام دیدم اوفتاده
گفت من این رعشه از داغ علی اکبر گرفتم
نا گه از بالای نی فرمود شاه تشنه کامان
سر براه دوست دادم زندگی از سر گرفتم
اکبرم کشتند و عون و جعفر وعباس و قاسم
تا خودم از تشنگی اب از دم خنجر گرفتم
گفت ساعی زین مصیبت از دردربار جانان
حظّ ازادی برای اکبر و اصغر گرفتم
التماس دعا