شعر گودال قتلگاه
عزیزم حسین
تشنه لب جان داده ای ، ای کاش باران می شدم
روی خاک افتاده ای، ای کاش دامان می شدم
کاش می پوشاندمت عریان نمانی لااقل
ای خدا ، ای کاش من خاک بیابان می شدم …
کاش یک کهنه حصیر پاره بودم در دهات
کاش بودم تا کفن ، بر جسم عریان می شدم
کاش می شد باد بودم می وزیدم بر تنت
جای زلف درهم تو من پریشان می شدم
خیمه هایت سوخت ، آبادی نمی آید به ما
جای خیمه های تو من کاش ویران می شدم
ناصر دودانگه