به سمت آب زدی و زدی به آب سپس
کشید آب ز تصویر تو عذاب سپس
خجالت همه ی خیمه را کشیدی بعد
هزار بار شدی عاجز از رباب سپس
سوار اسب شدی راه زیر پایت رفت
زدی به چهره ی خود با عطش نقاب سپس
به سمت خیمه ولیکن تو خود نمی رفتی
نمود راه تو را اصغر انتخاب سپس
نخست راه تو را بست لشکری از تیر
کشید تیغ دو دم باد و آفتاب سپس
«هوا ز جور مخالف چو قیر گون گردید»
به هیبت تو در آمد ابوتراب سپس
و تیغ دست تو را برد و تیر چشمت را
و گیر کرد دو پای تو در رکاب سپس
گلی به اسم اباالفضل شد اباال…فضل و
گرفت عمود ز فرق عمو گلاب سپس
مورخان همه گفتند اگر عمو می ماند
نمی گرفت کسی مجلس شراب سپس
مهدی رحیمی زمستان