شعر شهادت امام هادی (ع)
غصه و غم
همان کسی که تو را خانۀ گدایان بُرد
و یا به قصد جسارت به قعر زندان بُرد…
برای این که علوم از تو منتشر نشود
میان لشکر با آن همه نگهبان بُرد…
کجاست تا که ببیند حریم تو امروز
چقدر غصه و غم از دل پریشان بُرد
چقدر درد برای طبیب آوردند
مریض از حرم تو چقدر درمان بُرد
همان حرم که برای غبار آن، جبریل
هزار شهپر و یوسف هزار مژگان بُرد
به قدر ظرفیت سائلش تفضل کرد
که خضر، حکمت و تخت را سلیمان بُرد
چه شیر پرده چه شیر درنده یکسان است
از این جهت که از امر امام فرمان بُرد
دل شراب هم از این مصیبتش خون است
طَهور را به سرای شراب مهمان بُرد
شراب بود ولی او یزید شام نبود
مگر که چوب به سمت دهان و دندان بُرد؟!
سید علی احمدی